نويسنده: عباس کوثري

 
«صَدّ يصُدّ» به معناي اعراض و رويگرداني (1) و نيز به معناي منع و بازداشتن است. هنگامي که گفته مي‌شود «صددتُه عن کذا» يعني او را از آن کار بازداشتم و «صَدّ يصِدُّ» از باب «ضَرَب» به معناي خنديدن است و «صديد» چرک مخلوط به خون است. (2) بازگشت بيشترين مشتقات آن به اعراض و تمايل به جانب ديگر است و معاني ديگر آن همانند «صُدّ»، به معناي جانب و ستمي از بيابان و «صَدّ» به معناي کوه، برخلاف قياس است، چنان‌که «صَد يصِدّ» به معناي فرياد کشيدن نيز اين‌چنين است. (3) فعل «صَدّ يصِدّ» در قرآن کريم دو معنا به کار رفته است.

کاربردهاي صدّ در قرآن

1. بازداشتن و ممانعت

خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ» (4) و آنان (شياطين) کافران «اعراض کننده از ياد خدا) را از راه خدا بازمي‌دارند؛ درحالي‌که گمان مي‌کنند هدايت‌يافتگان حقيقي‌اند. صدّ در اين آيه معناي ممانعت و بازداشتن را افاده مي‌کند. خداوند متعال در آيه‌اي ديگر درباره ممانعت کافران از مسجدالحرام مي‌فرمايد: «وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ». (5)
راغب مي‌نويسد: صدود و صَدّ گاه اعراض و رويگرداني از شيء است، مانند «يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً» (6) و گاه بازداشتن و ممانعت است، مانند «وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ»، (7) «الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ»، (8) «وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ»، (9) «قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ» (10) و «وَلاَ يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ». (11) صدّ در آيات نظير اينها نيز به همين معناست. (12)

2. اعراض و رويگرداني

قرآن درباره رويگرداني منافقان از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى‏ مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً»: (13) و هنگامي که به آنان گفته شود رو به سوي آنچه خداوند نازل کرده و پيامبر بياوريد، منافقان را مي‌بيني که از تو اعراض مي‌کنند. ظهور آيه به قرينه کلمه «عن» اين است که «يَصُدُّونَ» به معناي رويگرداني است.
طبرسي (14) و راغب نيز، همين تفسير را بيان کرده‌اند شيخ طوسي مي‌نويسد: اصل در فعل «صدّ» اين است که لازم باشد و در اين صورت به معناي اعراض است و اگر متعدي باشد به معناي منع و بازداشتن است و «صُدُود» مصدر است که به عنوان مفعول مطلق تأکيدي منصوب شده است، همانند «كَلَّمَ اللّهُ مُوسَى‏ تَكْلِيماً». (15) البته اين قاعده‌اي کلي نيست؛ زيرا در مواردي صدّ با اينکه لازم به کار رفته، به معناي ممانعت است، همانند «وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ».

3. داد و فرياد کردن

قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ». (16) در بخش لغت خوانديم که «صَدّ يصِدّ» به کسر صاد به معناي خنده و داد و فرياد کردن است. در اين آيه نيز «يَصِدُّونَ» به همين معناست، چنان‌که شيخ طوسي، (17) زمخشري، (18) فخر رازي (19) و علامه طباطبايي (20) همين معنا را ذکر کرده‌اند. ترجمه آيه چنين است: و هنگامي که درباره فرزند مريم مَثلي زده شد، ناگهان قوم تو براي آن داد و فرياد راه انداختند.

پي‌نوشت‌ها:

1. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 7، ص 297.
2. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 334.
3. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 3، ص 282.
4. زخرف: 37.
5. انفال: 34.
6. نساء: 61.
7. نمل: 24.
8. محمد: 1.
9. حج: 25.
10. بقره: 217.
11. قصص: 87.
12. نساء: 61. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ج 477.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 102.
14. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 47.
15. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 3، ص 239-240.
16. زخرف: 57.
17. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 9، ص 210.
18. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 260.
19. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 27، ص 190.
20. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 18، ص 114.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.